متن ترانه بالم باش امیر عظیمی (متن آهنگ) : بالم باش
یک سرم با هزار و یک سودا از دل من خدا خبر دارد دوستت داشتم ولی گفتی دشمنت از تو بیشتر دارد موج دریای وجشی ات بودم گرچه رفتم دوباره برگشتم از خودت رانده بودی ام از پی راه چاره برگشتم خسته ام پس بگیر دستم را ماه افتاده تووی فالم باش بی تو ماندن شکسته بال مرا بغلم کن شبیه بالم باش خسته ام پس بگیر دستم را ماه افتاده تووی فالم باش بی تو ماندن شکسته بال مرا بغلم کن شبیه بالم باش آه لعنت به روزگاری که چاله و سنگ در مسیرش بود من به هر آدمی که دل بستم قبل من یک نفر اسیرش خسته ام پس بگیر دستم را ماه افتاده تووی فالم باش بی تو ماندن شکسته بال مرا بغلم کن شبیه بالم باش خسته ام پس بگیر دستم را ماه افتاده تووی فالم باش بی تو ماندن شکسته بال مرا بغلم کن شبیه بالم باش
| | |