پاییزی که با تو زمستون شد
از حال و روز من خبر داره
پاییز سال بعد میفهمی
بارون به من خیلی بدهکاره

چند سال دیگه شاید عاشق شم
شاید دلم واسه کسی لرزید
شاید کسی عطر تو رو میزد
مثل نگاه تو منو می دید

شاید یه شب دیدم تورو جایی
که بین مردم میری از دستم
اونقدر حواسم پرت تو باشه
اصلا نفهمم که چقدر خسته م

تقدیر من تو دست تو جا موند
هر راهیُ رفتم به تو برخورد
اگه یه روز دیدم تو رو میگم
نبودنت چی به سرم آورد

باید یه روز دنیاتو پیدا کرد
شاید به آینده امیدوارم
هرجا ببینم تو رو بعد از این
اون لحظه رو باید نگهدارم

تو زندگی کردی ولی زنده م
وقتی هنوز بارونُ دوست داری
وقتی که میدونم تو از پاییز
نمیتونی چشماتو برداری

تو زندگی کردی ولی زنده م
وقتی هنوز بارونُ دوست داری
وقتی که میدونم تو از پاییز
نمیتونی چشماتو برداری